اشک: فرنگیس چون روی بهزاد دید شد از آب دیده رخش ناپدید. فردوسی. سزد که دو رخ کاریز آب دیده کنی که ریزریز بخواهدت ریختن کاریز. کسائی. بدم چو بلبل وآنان به پیش دیدۀ من بدند همچو گل نوشکفته در گلزار کنون ز دوری ایشان دو جوی میرانم ز آب دیده و من بر کنار بوتیمار. جمال الدین عبدالرزاق. کنونم آب حیاتی بحلق تشنه فروکن نه آنگهی که بمیرم به آب دیده بشویی. سعدی
اشک: فرنگیس چون روی بهزاد دید شد از آب دیده رخش ناپدید. فردوسی. سزد که دو رخ کاریز آب دیده کنی که ریزریز بخواهدْت ریختن کاریز. کسائی. بدم چو بلبل وآنان به پیش دیدۀ من بدند همچو گل نوشکفته در گلزار کنون ز دوری ایشان دو جوی میرانم ز آب دیده و من بر کنار بوتیمار. جمال الدین عبدالرزاق. کنونم آب حیاتی بحلق تشنه فروکن نه آنگهی که بمیرم به آب دیده بشویی. سعدی
مرادف سیاه چشم و سیه چشم. (آنندراج) : درازگردن و کوتاه پشت و گردسرین سیاه شاخ و سیه دیده و نکودیدار. فرخی. خصم سپیدکار سیه دیدۀ تو را بادا سیاه گشته بدود عذاب روی. سلمان ساوجی (از آنندراج). رجوع به سیاه چشم شود
مرادف سیاه چشم و سیه چشم. (آنندراج) : درازگردن و کوتاه پشت و گردسرین سیاه شاخ و سیه دیده و نکودیدار. فرخی. خصم سپیدکار سیه دیدۀ تو را بادا سیاه گشته بدود عذاب روی. سلمان ساوجی (از آنندراج). رجوع به سیاه چشم شود